جدیداً خیلی کریه المنظر ایکبیری نکبت شده ام. و ا این موضوع ناراحتم. و میتوانم تا سالها و حتی روزها درباره اش غر بزنم و بنالم. و برای این دارم در وبلاگ این کار را میکنم چون به اندازه ی کافی با این موضوع ملت را جنده کرده ام و اینجا را تا قرنها بعد و حتی هفته ها بعد کسی انتظار نمیرود بخواند. و اگر شما دارید این را میخوانید خیلی بدشانس هستید و خیلی دلم میخواست شما را برنده ی خوششانس بدشانسترین فرد این برنامه اعلام کنم ولی آنقدر بدشانس هستید که حتی این جایزه را هم نمیبرید. و این جایزه تعلق میگیرد به، بعله، بیلی آیلیش! یعنی میدانید. یک زمانی خیلی خوشکل بودم. کسی بودم برای خودم. کُسی. اگر کَسی خوانده اید باخته اید. خیلی خوشکل بودم. یعنی همین چند ماه پیش اینها. آن موقع که موهایم رو کره ای زده بودم و قارچ بودم و گوشواره داشتم و ریشهای متناسب المقدار داشتم. و تیشرت مشکی ام را میکردم در شلوار سبزم و کمربند میبستم و ساعتِ، مارک ساعتم را یادم رفت، به هر حال یک ساعت قشنگی هم داشتم. هنوز هم دارم. ولی چون زمستان است میرود زیر آستینهایم و برود تو کونم اصلاً. خلاصه آن موقع خیلی خوشکل بودم، و عاشق خودم بودم. نارسسیس فگ بودم. با خودم جق میزدم. چون ملت معمولاً با خودشان جق نمیزنند. با پرنهاب جق میزنند. البته با پرنهاب هم جق نمیزنند. ملت فقیر هستند و با دو شیفت کار کردن فقط میتوانند یک لقمه جق حلال کوتاه در ایکس ویدیوز بزنند. آن هم اگر برق نرود یا نت را قطع نکنند. آن موقع اگر موهایم را یاسی میکردم خود سکس میشدم. خود زیبایی. خود فرهنگ و تمدن. خود بکهیون. خود اما واتسن. اما عوضش در یک اقدام ناشیانه موهایم را ا ته زدم و خود تام هاردی در برانسن شدم. کاشکی تام هاردی در برانسن میشدم. من حتی های کپی تام هاردی هم نبودم. من اگر خیلی تلاش میکردم جری سافتی میبودم. اما با آنحال هنوز هم خوشکل بودم و یکم که ریشهایم و موهایم بلندتر شد دوباره خود سکس شدم. خود امینم. خودِ، نمیدانم. خود امینم بس است. و من ا بچگی عاشق این بودم که شبیه امینم باشم. و هی نمیشد شبیه امینم باشم چون او موهایش بلاند بود و ریش نداشت و فکر کنم ا بس من شبیهش نشدم او دلش سوخت و موهایش را قهوه ای کرد و ریش گذاشت. خلاصه یعنی میگویم داشتم به روند خوشکلی ام، هر چند به سختی، ادامه میدادم اما با این کار چند روز پیشم که گرفتم سیبیل گذاشتم دیگر برینم هم نمیشود این قیافه را درست کرد. یعنی سپوکه ی جانانه ای روی صورتم انجام داده ام. یعنی ریده ام. یعنی به گای سگ داده ام این چهره را. یعنی عنساره ترین گهچهره ی تاریخ هستم. شبیه قاتلهای متجاوزکار شده ام. شبیه اینها شده ام که مقتول را اولش کشته اند و بعد بهش تجاوز کرده اند. شبیه اینها شده ام که مقتول را اول بهش تجاوز کرده اند و بعد کشتنش اند. اول فکر میکردم شبیه فامیل دور شده ام ولی بعد که عکسهایم را دیدم دیدم شبیه عزیزم ببخشید متجاوزکار شده ام. عزیزم ببخشیدی که دخترهای معصوم را میگیرد و میپرسد ا جلو تجاوز کنم یا ا عقب؟ خلاصه گه شده ام. گهّ. البته آنقدرها هم بد نیستم. یعنی میدانید، اینجوری نیست که ته کیری باشم. ولی خب، به طور نزولی هی دارم زیباییهایم را ا دست میدهم و بعد که یاد چند ماه پیش میفتم افسردگی میگیرم. غیر اینها لاغر هم شده ام. البته همیشه لاغر بوده ام. ولی لاغر تام هالند مآبانه بودم. حداقل لاغر وودی آلن مآبانه بودم. یعنی لاغر خوشکلی بودم. و به لاغر بودنم میبالیدم. اما الآن به لاغر بودنم منالیدم. و غیر اینها لباسهایم هم تخمی شده اند. یعنی شلوارهایم گشاد هستند و پاچه هایشان گشادتر هستند. پاچه هایشان به وسعت اقیانوسها و کیر من است. و من اینجوری دوست ندارم. دوست دارم پاچه کوچولو باشد و یک تای خوشکل هم بخورد. اما الآن گشاد است و صد تای زشت هم میخورد. و بیاید اصلاً این را بخورد. یعنی طوری است که نه آنقدر لاغرم خوشکل است که لخت بگردم و پرن استار بشوم، و نه آنقدر لباسهایم در تنم زیبا جا میگیرند که با لباس بگردم و پرن استار نشوم. خلاصه که ناناحن هستم ا سر و وضعم و کاش زودتر موهایم بلند شود تا مدل تن کوتاهشان کنم و خود سکس بشوم.